عبدالحسین عاشق
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۹ ب.ظ

پیک خبری خور»» عبدالحسین آخرین فرد ساکن در روستای «محمدآباد کوره گز» بود که در سالهای پایانی زندگانی خود به تنهایی در آن روستا سکونت داشت و در سن هشتاد و هشت سالگی درگذشت و مدفن او در شهر خور است. او در جوانی عاشق «رقیه» دختر عموی خود، که در شهر «خور» ساکن بود شد و از بستگان خود خواست که به خور بروند و رقیه را که «رقی» صدایش می کردند برای او خواستگاری کنند. از آنجایی که خانواده عموی او شهرنشین و متمول بودند، فامیل عبدالحسین می دانستند که عموی او دخترش را به روستا نمی فرستد و از این رو به درخواستش توجهی نمی کردند. بالاخره یک روز عبدالحسین به تنهایی به راه می افتد و به خانه عموی خود در خور می رود و شخصاً رقیه را از او خواستگاری می کند. عموی بی رحمش با چوب به جان او می افتد و او را از خانه خود بیرون می کند. عبدالحسین شبانگاه با تنی کبود به خانه پسر خاله خود می رود و او عبدالحسین را پناه می دهد. پس از آن عبدالحسین با دلی شکسته به روستا بر می گردد و در عشق «رقی» می سوزد و می سازد و همچنان از اطرافیان خود می خواهد که به نزد عمویش بروند و او را راضی کنند. راوی می گفت که تا دهها سال بعد با وجود آنکه رقیه ازدواج کرده بود، عبدالحسین باور نمی کرد و می گفت که رقی هنوز در خانه پدری است و بروید پدرش را راضی کنید.
فامیل عبدالحسین که بی تابی او را می دیدند نقشه ای کشیدند و دختری را در خور برای او خواستگاری کردند و مجلس عروسی برگزار کردند و او را به جای رقیه کنار عبدالحسین نشاندند به این تصور که پس از گذشت سالها عبدالحسین قیافه رقیه را فراموش کرده و باورش می شود که عروس، رقیه است ولی عبدالحسین متوجه شده و مجلس عروسی را ترک می کند و به خانه اش باز می گردد و تا آخر عمر با یاد او زندگی می کند. او در سالهای پایانی زندگانی بیمار شد و توسط برادر و برادر زاده هایش نگاهداری شد و زندگانی را بدرود گفت. روانش شاد....
۹۵/۰۶/۱۵